Tuesday, February 24, 2009

 

وبر در ایران...!!؟

باز هم همان بحث رایج دانشجویی انتقاد از اساتید و ساختن طیفی از آن ها در جریان یک مقایسه ی کاملا تجربی . بعد هم افسوس های همیشگی . هر دویشان در کتابخانه بودند و برای رفتنن به کلاس آمده می شدند
گفت: من از دو چیز ناراحتم . یکی اینکه چرا این جا به دنیا آمدم و دیگه این که دخترم
ابروهایش بالا رفت و گفت: مخااااالفم . بازم مشخص کردی چقدر ضد ملیتت هستی ...!! اما دختر بودن ... به نظر من یک بحث اجتماعی و فرهنگیه که می شه مقابلش ایستاد
خندید و گفت : مشکل واقعا از فیزیولوژیه
گفت: من حرف سیمون دوبووار رو قبول دارم که تو زن می شی
گفت: نظرش بعدها رد شد
گفت: اما واقعیتیه که می بینیم و اون چیزی که همه ی زنا ازش می نالن بیشتر بعد اجتماعی- فرهنگیشه نه جسمانیش
گفت : تو یه مصاحبه با هانا آرنت پرسیدند نظرتون چیه ،چه احساسی دارین به عنوان یک زن فیلسوف در میان مردان قرار گرفتید؟ گفته اشتباه نکنین من فیلسوف نیستم ... من فلسفه خوندم تا اندیشیدن رو یاد بگیرم و گرنه فلسفه کاری مردونه ست
قیافه اش جمع شد - دهان،ابروها و بینی همه در وسط صورتش جمع شدند- گفت: آخه
گفت: علم ثابت کرده که مغز زنا کمتر از مردا فعالیت می کنه و توان ذخیره سازیش بیشتره
همچنان قیافه اش جمع بود، مشخص بود نمی تواند این حرف را به راحتی قبول کند . با خنده ی تلخی گفت : اما آموزش و پرورش ایران به نتیجه ی دیگری رسیده . چون توان یادگیری دختران بیشتر از پسراست ، بهتره دخترا توسال های تحصیلی معطل پسرا نشن تا ازدواج شون هم به تاخیر نیفته ! بازم می گم این تفاوت برای من اجتماعیه . این شرایط اجتماعی- فرهنگیه که به اون تفاوتای جسمانی دامن می زنه
گفت: حالا فکر کن ببین وبر می تونست تو ایران وبر بشه؟
خندید و گفت: خب نه... !!! نه اون شرایط اجتماعی رو داشت و نه اون پایه های فلسفی رو . «اندیشه» در ایران...؟ نفس عمیقی می کشد
بهم گفته بود اگه واقعا می خوای علوم اجتماعی بخونی از ایران برو...!! می دونی مشکل اساسی مون چیه ؟ «شرایط امتناع» درعلم (به خصوص حوزه ی علوم انسانی) . مبانی فلسفی که نه تنها تجدید نشدن که اصول قدیمیش هم نقد و بازبینی نشدن . اونوقت علم معلقه بین زمین و آسمون ... . طولانی مکث می کند . وبر در ایران...!!؟

Sunday, February 15, 2009

 

نوستالژی اندیشه

از تابستان دارم به این فکر می کنم که ما (به خصوص در حوزه ی معماری و نقاشی )همچون گذشته سبک و مکتبی نداریم (انقلاب را مبدا زمانی خودم قرار داده ام)، به این نتیجه رسیدم که اندیشه ای نداریم . ایجاد کردن ، اندیشیدن ...!!؟
جلسه ی اول بود . بخشی از دانشجویان می شناختندش یعنی گفتند تعریفش را شنیده اند. استاد گفت اگر سوال شخصی از من دارید بپرسید ، دانشجویان از سن و تحصیلات استاد پرسیدند . دیگر یا سوالی نداشتند یا خجالت کشیدند... کمی صدای پچ پچ می آمد . قبل از این که استاد از شیوه ی کار خود بگوید دختری پرسید منابع امتحان را ننوشته اید ...!! استاد شیوه ی کاری خود را توضیح داد . دختری گفت جزوه ای را که ترم های پیش می دادید کی به ما می دهید؟ استاد لبخند تلخی زد . دختری گفت امتحان چند نمره دارد؟ استاد موضوع کنفرانس ها را خواند ، داوطلبان اندکی دست را بالا بردند . استاد گفته بود برای کار مقاله ی پایان ترم حداقل سه نفر و حداکثر پنج نفر باشید اما کنفرانس براساس تجربه ام یک نفره ارائه شود بهتر است . ناگزیر به دلیل جمعیت زیاد کلاس بعضی از کنفرانس ها را دو نفر بر عهده گرفتند
استاد از همان اول به بچه ها گفته بود کار گروهی است اما من متنی را از شما می خواهم که گویی یک نفر آن را نوشته است . دانشجویی گفت من یک نفره برای کنفرانس راحت ترم ... استاد خندید . پسری گفت چرا انقدر بر گروهی بودن مقاله تاکید می کنید؟ استاد گفت : تعدادتان زیاد است نمی توانم در کنار برگه هایتان مقاله ی 30 نفر را بخوانم . دلیل مهم تر اهمیت و ضرورت کار گروهی است . شما باید درباره ی موضوعی که می خواهید بنویسید با هم حرف بزنید ، بحث کنید و حداقل تا پایان ترم سه چهار بار دور هم جمع شوید !! بله می دانم کار گروهی را یاد نگرفته ایم و سخت است اما باید تمرین را شروع کرد
لحن استاد همچنان جدی بود و این بار با تاسف بیشتری ادامه داد فضاهای بالاتر آکادمیک ما هم اینگونه است ، هیچ کس با دیگری وارد گفتگو و ارتباط نمی شود . در همایش ها و جلسات همه می آیند حرف خود را می زنند و می روند . کمتر پیش می آید جواب مقاله های هم را بدهند ، هم دیگر را نقد کنند و تولید ... !!!! عادت کرده ام به سنگین شدنم بعد از این نوع کلاس ها...! چه می خواهیم بر سر اندیشه بیاوریم ...؟! به کجا می رویم ؟ اصلا به جایی می رویم...!!!!!؟

Friday, February 06, 2009

 

واژه ی مناسب

بار دیگر با این مسئله برخورد کردم . اولین بار در آلبانی بود که این موضوع توجه ام را جلب کرد . به همان اندازه که برای ما جالب بود مردم آلبانی مسلمانانی هستند که کمتر از نمادهای پوششی استفاده می کنند1 ، وضعیت ایرانی ها هم برای افرادی که آنجا دیدیم جالب بود و دائم سوال می پرسیدند : شما «کرویان»2هستید یا «پرتیکان»3 ؟ هرچه فکر کردم نتوانستم معادل فارسی رایجی برای این دو واژه پیدا کنم ...!! به این نتیجه رسیدم که چنین تفاوتی چندان برای ما جا نیفتاده است و اصلا این تفاوت محل بحث و مجادله است و چالش برانگیز می باشد . شما «باور/ایمان» دارید یا «عمل» می کنید؟ در پاسخ به این سوال ما کمی فکر می کردیم و با مکث جواب می دادیم . همیشه آموخته بودیم (در درس ها) که یک عمل دینی همراه با باور دینی است و برعکس و اگر باوری بی عمل باشد ، باور و ایمان واقعی نیست . آرام آرام آموخته هایمان از تجارب مان فاصله گرفتند و در زندگی روزانه مان دریافتیم که می توان ایمان داشت اما عمل دینی نکرد . اولین باری بود که با چنین سوالی روبه رو می شدیم و هیج وقت به فکر واژه ی خاصی برای توضیح موقعیت خودمان نبودیم . این وضعیت را نه با یک واژه-صفت- که غالبا با مجموعه ای از عبارت ها،مثال ها و بیان تفاوت ها مشخص کرده ایم . همچون کاری که من دیروز انجام دادم و مجددا به یاد این موضوع افتادم که به جای این همه توضیخ از چه صفاتی می توانم استفاده کنم

او آدم مومنی است -
خب خیلی ها مومن اند اما این گونه فکر نمی کنند-

آره درست می گی ، اما نمی خواهم بگم حزب اللهی . بار منفی زیادی منتقل می کنه و خیلی سیاسی می شه-

خب متعصب است-

آره ، مومن است و کمی متعصب ، با این ظاهر اما حزب اللهی نیست-

نه اصلا می دونی حسابی «اهل عمله» نه فقط کسی که «ایمان داره» یعنی...!؟-

و توضیحات همچنان ادامه داشت

نه...! هنوز تفکیک این دو صفت (که جایگزین های مناسب فارسی شان را پیدا نکرده ام) جا نیفتاده است . هنوز رابطه ای میان شان وجود دارد ... هنوز ایمان تنها صفتی است با بار منفی ، در حالیکه هر دو صفات انسان های مذهبی است اما یک صفت قوی تر از دیگری . ما هم آن زمان بعد از چند لحظه مرور اعمال و رفتارمان جوابشان را دادیم ... سوال برای مان کمی عجیب بود ... ما هم گویا تکلیف مان را هنوز با این تفکیک مشخص نکرده و خود را به عنوان موصوف این صفات نشناخته بودیم


---------------------------------------------------------------------
1- درمیان مسلمانان آلبانی کمتر زنان با حجاب می توان دید . می گفتند این مسئله به در دوران کمونیسم مربوط می شود که نباید از نمادهای مذهبی استفاده می کردند
2-croyant/believer صفت کسانی که چیزی را باور دارند ، به چیزی ایمان دارند ، باور و ایمان دینی
3-pratiquant/churchgoer صفت کسانی که اهل عمل اند ، عمل دینی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]