Sunday, December 31, 2006

 

من چرا اینجا هستم ؟



سرانجام عصر امروز دست را بر کیبورد بردم ، حس قلم روان بر روی کاغذ را به من نمی دهد اما بد هم نیست.خبر قبلی ام سوخت !!! خیلی ها در جریان وبلاگ ساختنم نبودند ، برایشان هم لینک نکردم ، چه بد که ساختن فرم تلفیق من را از محتوایش باز داشت . موضوعاتی وارد ذهنم شدند اما در را باز نکردم تا موضوع قبلی را به سرانجام رسانم ، الان صف بسته اند و من بی توجه به آن ها بعد از یک ماهی می خواهم از علت اینجا بودنم بگویم .الان که دیر است ، آن موضوع ها هم رفته رفته اعتبار خود را می بازند زیرا یک روزه در ذهنم شکل گرفتند. به همین خاطر است که کاغذ و قلم برایم یک چیز دیگر است و حسی دیگر. بگذریم .
چند سالی است صابره ( خواهرم ) اصرار می کند که روز نوشت های تقویمم را به این فضا منتقل کنم اما... دلم نمی آمد آن را کنار بگذارم ، نمی توانستم با این فضا مانوس شوم ، فکر سال های دور را می کردم که اگر کسی بخواهد نوشته هایم را بخواند راحت نخواهد بود، اگر برق برود ...؟ و هزار و یک فکر دیگر .شاید براتون کمی جالب باشه برای خودم هم جالبه که چرا فکر می کردم قرار است نوشته های من در آینده سند تاریخی شود ، زندگی نامه ای برای شناخت من !! حالا مگه قراره من " کسی " بشوم؟!!! نمی دانم ، چه آگاهانه احساس رسالتی دارم !!
راهنمایی بودم که " دنیای شیرین " پخش می شد، من هم از همان زمان شروع کردم به" روز- نوشتن" و چقدر برایم شیرین بود هم آن موقع ، هم الان که بهشان سر می زنم . آن ها هم با من بزرگ شدند . به مرحله ای رسیدم که دلم می خواست عقایدم و حرف هایم را با جمعی بگویم ، از حدیث نفس با خود خسته شدم ، علاقه ام به مکتوب کردن و ثبت کردنش را چه کار می کردم ؟، وقت به من چه قدر اجازه می داد با دوستانم حرف بزنم . دوست داشتم نظرات دیگرانی هم که من را نمی شناسند بدانم . من مغلوب نیاز جدیدم شدم و تقویمم ماند برای گوشه های پنهان تلفیقم.
با 360 یاهو شروع کردم ، فکر کردم ( و همچنان فکر می کنم ) آن جا خودمانی تر است و افراد را راحت تر می توان شناخت و با علایق شان آشنا شد. اما شرایط تغییر کرد ، خیلی ها نمی توانستند به 360 راحت دست پیدا کنند . باز هم صابره و همچنین یکی از دوستانم و یکی از اساتیدم انگیزه ی من را برای رسمی شدنم قوی تر کردند. من اکنون اینجا هستم پایبند تر به کاغذ و قلمم . سعی می کنم در مسیر پایبندی به اینجا هم حرکت کنم و مداوم این برگه ها را نو کنم . شاید احساس داشتن رسالتی هم برای خودم در اینجا ضروری باشد
.

Comments:
خوب تبریک میگم.. از اینکه به جمع وبلاگ نویسان الاف پیوتسی خوشحالم :)
 
chon hala too sharayetiam ke jomle bandi baram vasf napazir doshvare in nokte haro azam ghabool kon ta badan vasat jomle bandishoon konam.
1/ fekr mikardam rooz neveshtat zoodtar az in harfha motevalled shode bashan.
2/ fekr nakonam kasi bashe ke in hesse resalato tajrobe nakarde bemire. faghat bazia be zaboon miaran va mabaghi nadid migiranesh
3/ az oon daste ke be zaboon avordan bazia saio telasheshoono mikonan va ye kariham anjam midan (comte,marx) baziaie dige faghat migano rad mishen.
4/pishnahad mikonam pabande inja nasho chon chand vaghte dige bayad berio rasman sabtesh koni va baiid midoonam chizi ke be shekle rasmi sabt beshe davamesh toolani bashe.
5/to ro nemidoonam amma vase man hichchiz jaye booye kaghazo nemigire.
6/in dodelio inja neveshtano too kaghaz neveshtan ham natijash talfigh shode mage na?
7/in ghaleb ha hamishe dasto pa giran nemizaran be ta omgh pish berim? hala vaghti be Dr goodarzi migam ke tabo tabe maro ba inhame maks roo ghalebe kar gereftan begoo bi ensafi.
8/sharmande ke injoori typ kardam.
9/oon ehsase resalatam be kheili chizaye dige mishe rabt dad ke inja nemitoonam vasat tozih bedam faghat hamin ghadr behet begam ke be ensan boodan ham bar migarde be falsafeye khelghato, asemano,bare amanto, ashrafe makhlooghato,...
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]