Friday, January 26, 2007

 

!!!! آخ جون امتاحانام تموم شد

چهار روزی هست که این « بیهوده ی جهان » به پایان رسیده . دوره ای نه چندان جذاب که از اول به پایانش فکر می کنم. در دوران مدرسه ، درس می خواندم ، نمره ی خوب هم همیشه می گرفتم ، خب الان چقدر از آن درس ها یادم است ؟!! چقدرشان یادتان هست ؟! من به لطف درس خواندن برای کنکور کارشناسی ( این بار با علاقه و بدون محدودیت زمانی امتحانات ترمی ) مطالبی را به یاد دارم .همیشه زمان امتحان ها ، در مدرسه ترس نه دل چسبی وجودم را فرا می گرفت! « امتحان» ، اه چه واژه ی زشتی . " دعا می کردم " که امتحاناتم زودتر تمام شود!!!! چوب خط امتحان ها را می کشیدم و می کشم که با چشمانم گذر زمان امتحانی را دریابم و رسیدن به انتهایش را برای خود جشن بگیرم. آن زمان ها سعی می کردم زودتر درس خواندن برای امتحان را تمام کنم و بعد بروم دنبال دوست داشتنی هایم . همیشه زمان درس خواندن – موقع امتحان ها – دوست دارم کارهای دوست داشتنی انجام دهم . دوست ندارم به اجبار امتحان درس بخوانم ، همین شد که با جدیت تمام نمره را در امتحانات دانشگاه کنار گذاشتم و مطالب را کاملا برای خودم و فهم خودم می خوانم . اصلا جلسه ی امتحان را دوست ندارم. ولی جذابیت بعضی از درس ها و اساتید وجهه ی نازیبا و بد ترکیب امتحان را کم رنگ می کند . وقتی دو یا یک عدد ناقابل معیار محک زدن تو می شود و وقتی هویت اصلی تو که در کلاس حاضر می شود اهمیت ندارد و تو به جسمی با نام " برگه ی امتحانی " تبدیل و تحقیر می شوی !!!!!
همیشه موقع امتحانات در فکر راه حلی برای فرار از آن بوده ام : مریض شدن ، امتحان یک صفر به عنوان تجربه ی ناب چهارساله ی دانشگاه و... همیشه در ترجیح می دهم یک کار تحقیقی اساسی انجام دهم تا معلومات یک ترم را – یا حداقل بخشی از آن را دربر گیرد- و یا یک امتحان تحلیلی سخت وopen book بدهم ، امتحانی که به شدت ذهن را درگیر کند و سختی اش را دل چسب!!
اما « امتحان» ...!!!! تجربه ی بد زندگی علمی است و کنکور، تحمیق شرکت کنندگان در قالب علم چهارگوشی!!! آیا می توان جانشین خلفی در میان این ناخلفان برایش جست ؟!!
مدت زیادی است درباره ی آن فکر می کنم تا شکل دیگری برایش ترسیم کنم اما مسئله ی جانشینی به این راحتی نیست چه ریشه های اصلی آن در « نهاد آموزش و پرورش » نهفته است ، و تغییر نهاد کاری پرهزینه و زمان بر. نهادی با قابلیت بسیاربالا برای تحلیل جامعه شناسانه و آسیب شناسانه.

بسیار خوشحال می شوم نظرتان را درباره ی « امتحان» بدانم . شما چه جانشینی را معرفی می کنید؟ افکارمان را جمع کنیم ، شاید بتوانیم از بیهودگی اش بکاهیم
.

Comments:
سلام سلام سلام
خبر نمی‌کنی ما رو خانوم ؟
می‌بینم که دست پر اومدی... خوش اومدی .
با اجازه من هم تارنمای تلفیق را توی وبلاگم گذاشتم.
بخت‌یار و پیروز باشی
 
man pishnahad midam az avale term be yade dorane sakhte payane term bashim.dar tole term be andazeye kafi pacheh khari konim. shoma be onvane daneshjoo bayad doorandish bashi! farda charkh haye pishrafte mamlekat ro mikhan bedan daste shoma! eh!
 
سلام . من همون نيلوفري هستم كه موقع تماشاي فيلم ( گفتگو با سايه ) پشت سر شما نشسته بود ! بنفشه نشوني اينجا رو بم داد و ممنونشم. امتحانا تموم شد / اما واسه من بديش اينه كه وقتي تموم مي شه حداقل تا چند روز يه حس عجيب دارم / يه چيزي مثل اينكه توي مدت امتحانا كوه كندم و حالا تا يه مدت بايد تو خلسه باشم تا از اون حال و هوا در بيام .... تنبل نيستم / اما كلا تموم كه مي شه اين حس سراغم مياد . دوستشون ندارم / واضح تر بگم من هم مثل تو به اين شكلش هيچ اعتقادي ندارم ... طور ديگه اي بايد باشه كه نيست / تغييرش هم شايد اون قدر زمان ببره كه هيچ كس به فكرشم نيفته حتي ...

مي رم پست قبلي رو بخونم . باز هم يه تجربه ي مشابه : اتوبوس هايي كه توشون سبدهايي تعبيه شده جهت پوست پسته و پاكت كرانچي !
 
نیلوفر مرسی.
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]