Wednesday, May 23, 2007

 

بار دیگر حماسه ی دوم خرداد


وقتی مطمئن شدم که حتما قراراست برویم به اریکه ایرانیان برای دیدن سخنرانی آقای خاتمی ، خیلی خوشحال شدم . با بچه ها که حرف می زدم با هیجان از هیجان ها، فعالیت ها و خاطرات خوب خرداد 76- خرداد 84 می گفتم : از ناراحت بودن ام برای این که دوره ی اول نمی توانستم رای بدهم ، از این که سعی می کردم درس هایم را زود تمام کنم و بنشینم و روزنامه های دوم خردادی بخوانم ، از اصرارهایم برای رفتن به فرودگاه مهرآباد زمان بازگشت آقای خاتمی از نیویورک ، از تلاشم برای نرفتن به مدرسه در روزهای استیضاح وزرا و صحبت های آقای خاتمی در مجلس ، از خوشحالی و هیجان سرشارم برای رای اولی بودنم و رفتنم به ورزشگاه شیرودی ، خاطرات خوب بن بست مهر و گرفتن پوسترهای تبلیغاتی آقای خاتمی و تبلیغ کردن برای دور دوم ، چهارشنبه ی فراموش نشدنی - آخرین روز تبلیغات - و رفتن به خیابان وتبلیغ کردن تا ساعت 2 بامداد، بحث و مجادله های کلاسی با بچه ها و دفاع از آقای خاتمی با وجود پذیرش نقص ها جمع کردن ، عکس های آقای خاتمی با هدف برگزار کردن نمایشگاهی از عکس های ایشان بعد از دوران ریاست جمهوری و... یکی ازبچه ها هم از شب نامه هایی گفت که در خانه ها ی قم می انداختند ، از یالثارات های پرتاب شده در خانه شان و... واقعا چه دوران خوبی بود ! دیدن آقای خاتمی بار دیگر ( هنوز یک سال نشده از آخرین باری که ایشان را دیدم ) و شنیدن صدایشان برای ام جذاب بود
وقتی به میدان بوستان رسیدیم از سربازی که آنجا ایستاده بود آدرس را پرسیدیم ، گفت :" اریکه ایرانیان می روید ، اونجا چه خبره امروز که همه دارن میرن؟! " . ساعت پنج و نیم به اریکه ایرانیان رسیدیم ، کمی معطل پیدا کردن محل سخنرانی شدیم . پسر جوانی گفت اصلا جا نیست بروید انتهای راهرو و بایستید . مثل همیشه ی این نوع برنامه ها در هشت سال قبل شلوغ بود . کنار دیوارها ایستاده و وسط هم نشسته بودند . پسری که پشتم ایستاده بود با ناراحتی گفت : " وقتی می دونستن انقد جمعیت میاد خب تو ورزشگاه می گرفتن. " بعد از اینکه مردم برای خاتمی دست زدند همان پسر گفت : " ما عدات داریم وقتی ازمان خوب گفته می شود دست بزنیم حالا اگر نقد می کرد و بد می گفت مردم دست نمی زدند " . بعد ازبرنامه ، آقای دکتر کاشی و آقای دکتر گودرزی را دیدیم ، ازمان درباره ی برنامه پرسیدند ، احتیاج به تمرکز بیشتری داشتم ، گفتم خوب بود بد نبود . حرف های آقای خاتمی اما حرف های خیلی تازه ای نبود . از فضا پرسیدند ، زینب گفت انتظار این جمعیت را نداشت . گفتم من را یاد فضای ورزشگاه شیرودی انداخت اما این بار دیگر هیجانی نبودم!!! در مسیر بازگشت فکر می کردم که ما هنوز خاتمی را دوست داریم . دیگر بعد از انتخابات انتظار نداشتم مردم را با این هیجان ببینم ، وقتی گروه پشت سرم شروع کردند به خواندن یار دبستانی فکر نمی کردم فریاد وهیجانشان همگانی شود اما نه، همگانی شد ومسئولین برنامه آهنگ یار دبستانی را هم پخش کردند!! تصویر آن آقای مسن ، آن خانم میانسال و آن پسر دبیرستانی به یادم آمد که پوستر خاتمی دستشان بود و یار دبستانی را فریاد می زدند ، گوشی هایی که درهوا عکس می گرفت و سخنرانی را ضبط می کرد، دست ها و سوت های جمعیت به خاطر آنچه که هشت سال شنیده بودند و بازمی شنیدند!!!! (که یا تازگی داشت و یا نشان از خسته شدن از حرف های سال های اخیر بود یا ...) خانمی که درمیان جمعیتی که از سالن خارج می شد برای حقوق زنان امضا جمع می کرد و دیدن یک جای اکثرآقایان اصلاح طلب و مثل گذشته جمع شدن مردم دورشان و سوال پرسیدن ازشان . باز هم یک خاطره ی خوب دیگر از " حماسه ی دوم خرداد " اما این بار در نبودنش و برای فراموش نشدنش

Comments:
دهمين سالمرگ دوم خرداد و اتمام دوران خفت بار و ننگين دولت اصلاحات و گفتگوي تمدن ها!!! گرامي باد. به اميد پيروزي آرمانهاي خميني كبير و سر شكستگي غرب زده هاي داخلي و دشمنان خارجي
 
و به ان امید که به زودی سالمرگ دولت متحجر ها و خلف وعده کنندگان را جشن بگیریم
 
سلام.اول به اميد برچيده شدن دولت هاي متحجر و فاشيست.
دوم مبارك باد ده سالگي دوم خرداد، چه روزهايي بود يادش به خير.خاتمي آمد با يك لبخند...
 
حس می کنم امید بستن به تغییر این اوضاع و نجات از بیهودگی دولت ها بیش از چیزی که قابل بیان باشه کودکانس. اگه احمدی نژاد بره (البته بعد از8 سال) فکر می کنین کی میاد به جاش؟ واقعا نشستین و چشم انتظار یک نجات بخشین؟
 
سلام مرسده جان

چطوري ؟
مطلبت با عنوان مدل شوراي فرهنگي جالب بود.
خواننده پر و پا قرص تلفيقم

پاينده باشي
 
در رابطه با مدل شورای فرهنگی من ندیدم دست اون مدل هیچ کیف و کتابی باشه! اصلا شاید دانشجو نباشه!!
 
nemidoonam az tarighe kodoom link residam inja, ama behar hal khoshbakhtam. baz matalebet ro khoondam. kheyli negareshet jame shenasieh az gharare maloom.
movafagh bashi
 
امیدوارم تاریخ دیگر تکرار نشود وما به دوران پر تنش آن زمان باز نگردیم تنها حسن آن زمان همین الکی خوشی عده ای ازعوام وبی مسولیتی خیلی ازمسولین بود من واقعا از ارمان شهرتان بیزارم
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]