Friday, October 30, 2009

 

تنگناها!؟

دانشجویان مطالعات فرهنگی به خوبی می دانند چهارشنبه ی هفته ی پیش در مجمع سالانه ی گروه مطالعات فرهنگی و ارتباطات چه گذشت . مطلب وبلاگ دکتر رضایی هم مربوط به همه گفت و گوها و سخنرانی های آن جلسه است . به عنوان دانشجوی مطالعات فرهنگی در این پست نظرم را درباره ی جلسه ی هفته پیش می گویم
دو هفته ی پیش ایمیلی از انجمن دریافت کردم با عنوان مطالعات فرهنگی و ارتباطات : چالش های پیش رو و تنگناها . عنوان جلسه مجمع ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در ذهن چالش های ارتباط میان این دو رشته را تداعی می کند . «و» حرف ربطی است نزدیک و مرتبط کننده ، نه تفکیک کننده . همانطور که نام انجمن و تعریف رشته ی مطالعات فرهنگی ذیل رشته ی ارتباطات در دانشکده علوم اجتماعی تهران پیوند این دو رشته را مد نظر قرار داده است ، اما در آن جلسه تفکیک بیش از پیوند دیده می شد . بخش اول مراسم از آن اساتید ارتباطات و دانشجویان اش بود که بعد از تمام شدن سخنرانی اساتیدشان سالن را ترک کردند و بخش دوم هم مربوط به مطالعات فرهنگی بود و دانشجویانش و دعواهایشان . همایشی که انجمن علمی هر گروه می توانست جداگانه آن را برگزار کند و به سوالات درون گروهی دانشجویانش پاسخ گوید
اتفاق خوب این جلسه همنشینی اساتید گروه های مطالعات فرهنگی بود و برنامه به دانشگاه تهران و علم و فرهنگ محدود نشده بود، رئیس گروه مطالعات فرهنگی علامه و اساتید گروه هم حضور داشتند . در زمان استراحت میان برنامه همه دور هم بودند و «گپ» می زدند و البته زمان کوتاه فرصت به تبادل نظرهاشان نمی داد ...! اگر قائل به حداقل باشیم همین دور هم بودن همه ی مدعیان مطالعات فرهنگی و سلام و احوالپرسی سالیانه ی آن ها کفایت می کند و اگر چیزی ورای آن نخواهیم حرف دکتر رضایی درست خواهد بود که نه از این جلسه که ازهیچ جلسه و همایشی انتظار علم و دانش نداریم که علم و دانش نه با تایید و تعارف با هم درست نمی شود و نه با بیان دلگیری های شخصی و گله گذاری از هم ، علم آنجا شکل می گیرد که منتقدین حرف هایشان را بگویند (همانطور که دکتر آزاد در ابتدای جلسه به درستی اشاره کردند) . حتما اعضای علمی انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات با اساتید،نظراتشان و حساسیت هایشان آشنایی دارند به همین دلیل ای کاش با وجود تمام اختلاف های پیش آمده توجه بیشتری به حساسیت آداب دانی استاد می نمودند و استاد محترم هم ای کاش بعد از نطق انتقادی و کنایه آمیز خود جلسه را برای احترام به نظرات مخالف ترک نمی کردند . من به عنوان مخاطب چنین جلساتی بار دیگر به این نتیجه رسیدم که اساتیدمان نمی توانند با هم حرف بزنند، مجادله و بحث کنند . بار دیگر به این نتیجه رسیدم که با انشاالله گفتن و همینگونه رفتن پیش نمی رویم . همه ی اساتید مبهوت و خوشحال از جمعیت حاضر در سالن،این «انبوه» حضور را نشانه ای از موفقیت و امیدواری به آینده تلقی می کردند !! درست است ، حاضرین بخشی از «معنا» و شاید موفقیت باشند رشته باشند اما بخش مهم «متن» آن چه می شود؟
همایش برخلاف برنامه ی از قبل اعلام شده تمام شد و تعدادی از اساتید بی سخنرانی هم صحبت کردند . صحبت هایی که باز با انشاالله گفتن و امیدواری های غیر واقع بینانه به پایان رسید . نه «علم» ی بود ، نه راه حلی و نه «چیز عجیب و غریبی» . همه دور هم جمع شدیم تا بار دیگر حرف های آشنا را تکرار کنیم و دیگر نه توقعی داشته باشیم و نه انتظاری ! تا سال آینده هم خداوندگار بزرگ است . همایش علمی بر روی همایش علمی انباشته می شود
جای خالی مجادله و مباحثه آن قدر آشکار است که هر مخالفتی بی انصافی و هر حمایتی بی توجهی به اصول قلمداد می شود . به نظر من این رشته بیش از آن که به این نوع همایش ها نیاز داشته باشد به جلسات بین گروهی سه دانشگاه تهران ، علامه و علم و فرهنگ نیاز دارد . جلساتی که اعضا در پی تایید و صحه گذاری بر نظر هم برنیایند و بیش از چند دقیقه ای برای شنیدن نظرات هم وقت بگذارند و به این سوال ها پاسخ دهند : این سه گروه جامعه ی ایرانی را چگونه می بینند ؟ این رشته با شناخت آن ها از جامعه چه ارتباطی دارد؟ چالش آن ها با مخالفانشان کجاست ؟ هر گروه خود را بیشتر در پیوند با کدام یک ازرشته ها تعریف می کند؟

Comments: Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]